سالگرد عقد مامان و بابا
روز میلاد امام رضا(ع)من و بابایی به عقدهمدیگه در اومدیم من هم مثل بقیه دخترا خیلی استرس داشتم خب یک شروع تازه بود یک بخش از زندگی داشت شروع میشد ترس و نگرانی وجود داره و به نظر من طبیعی هم هست هیچ وقت اون لحظه ها رو از یاد نمی برم ... بابایی یک سرویس طلا برام خرید و به مناسبت این روز قشنگ به من هدیه داد واسه بابایی با نام رضا به ســـینه ها گل بزنید ، با اشک به بارگاه او پل بزنید، فرمود که هر زمان گرفتار شدید، بردامن ما دست توسل بزنید ....
نویسنده :
مامان
8:34