دیانادیانا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

دیانا عسل مامان

جـــــــــــــــــــــوک

1392/8/20 10:33
نویسنده : مامان
760 بازدید
اشتراک گذاری

 

دیشب ساعت 12:30 بود خواستیم بخوابیم دیدم تو تاریکی اتاق صدای خنده

پدر و دختر میاد گفتم چی شده به چی می خندیدی؟

بابایی گفت دیانا اولین جوک زندگیش رو تعریف کرد

برای مامان تعریف کن تا اونم بخنده

یک روز یک اقایی تو خیابون بود میوفته تو جوب اب داد میزنه هرکی منو در بیاره ماله خودش niniweblog.comniniweblog.com

دیانا: یک لوز یک اقایی داشته تو خیابون میلفته اپتاد تو جوب داد میزنه هرچی منو در بیاله ماله خودش niniweblog.comniniweblog.com

قربونش برم niniweblog.comوقتی با اون زبون شیرینش برام تعریف کرد صد تا بوسش کردم niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

دیانا هم خوشحال بود از اینکه برای ما جوک تعریف کرده بود niniweblog.comniniweblog.com

 

niniweblog.com

 

عزیز دلم عادت کرده شبا که میخواد بخوابه بابایی کمرشو ماساژ بده تا دخملی خوابش ببره

چن شب پیش بابایی خیلی خسته بود یکم که کمر دیانا رو ماساژ داد خودش خوابش برد 

دیانا یکم منتظر موند دید بابایی دیگه ماساژ نمیده  گفت بابا چرا دست وایساد niniweblog.comniniweblog.com

فقط بابایی بلده منو قبول نداره هیچی دیگه بابایی هم از خواب بیدار شد کمر

دیانا رو ماساژ داد تا خانوم خوابش ببره

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان فاطمه
21 آبان 92 9:41
ای جانم. چه بامزه بود بهتر تز هر جوکی به دل نشست. ممنون دیانا کوچولو و مامان عزیزش سلام عزیزم ممنون به ما سر زدید
ماهرخ
22 آبان 92 10:18
چرا به ما سر نمیزنی ؟ عزیزم من یک مدت نبودم ببخشید