آخر خنده
گردش و تفریح آخر هفته !
با عمو اینا رفتیم باغ شما هرکاری دلت خواست کردی !!!!!!!!!!! با خاله و مامان جون رفتیم پارک می خواستی مامانی هم بشینه کنارت !!!!! وایییییییی تاب سر سره &nb...
نویسنده :
مامان
15:03
حمام رفتن عسلم
عاشق حمام رفتنی هروقت کسی میره حمام گریه می کنی که باش بری بعدم نمی خوای از حمام بیای خیلی آب بازی را دوست داری عــــــزیــــــم عـــــــــــــــــــــــــــاشقتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم دیانای مامان نای نای کردن خیلی دوست داره با هر آهنگی باشه هنر خودشو نشون میده ...
نویسنده :
مامان
13:58
شام دو نفری
دیشب مامان جون گفت دیانا بمونه خونه ما و شما( من و بابایی ) برید دوتایی بیرون !!!! آخه با شما نمیشه بیرون غذا خورد عسلم هم خودت اذیتی هم من و بابایی موندی خونه مامان جون و ما رفتیم !!جات سبز خیییییییییییییلی خوش گذشت مامان و بابایی به یاد قدیما دو نفری شام خوردند و حسلبی خوش گذشت ولی همش دلم پیش دخملم بود !! وقتی برگشتیم انگار که با ما قهر کرد ه باشی اصل تحویل نمی گرفتی ! تا امروزم خیلی عصبی بودی صبح که از خواب بیدار شدی مامانو نیشگون میگرفتی ههههههههههههههه ...
نویسنده :
مامان
1:17
اولین عید پدر شدن
همسر عزیزم اولین سال پدر شدن مبارکــــــــــــــــــــــــــــــــــ برای روز پدر برا بابایی شلوار و ساعت خریدم و از طرف خودم و شما هدیه دادم! همه قرار گذاشتیم رفتیم خونه مامان جون ( مامان جون من ) اونجا همه هدیه هاشونو دادند .شام دور هم بودیم خیلی خوش گذشت ...
نویسنده :
مامان
0:18
جاهایی که خیلی دوست داشتی بری
رفتیم باغ رفتیم شهربازی ... عیـــد رفته بودیم لرستان ... ...
نویسنده :
مامان
1:39
11 ماهگی عسلم
دخترم هر روز شیرین تر از قبل میشی امروز روسری سرت کردی و شروع کردی به نماز خواندن الهی مامان فدات بشه چند روزه یاد گرفتی سلام میکنی اینم از شیطنت ناز گل مامان ...
نویسنده :
مامان
1:30
کارهای جدید عسلم
عسل مامان چند روزه یاد گرفته بوس کنه خیلی با احساس و قشنگ بـــــــــــــــــوس میکنه تا اینکه دیروز بوس کردن خانمی تبدیل به گاز شد که آنچنان گازی به لپ مامان گرفت که جاش موند هههههههههههههههههههههه از پله های خونه مامان جون مثل بر ق بالا میره ! بعد که میرسه بالا واسه خودش دست میزنه ...
نویسنده :
مامان
13:58